جام مجنون از حکایات و سخنان مولانا جلال الدین رومی
مجنون را می گفتند که از لیلی خوب ترانند، بر تو بیاریم؟
او میگفت که آخر من لیلی را به صورت دوست نمیدارم و لیلی صورت نیست. لیلی به دست من همچون جامی ست، من از آن جام شراب می نوشم.
پس من عاشقِ شرابم که از او مینوشم و شما را نظر بر قدح است. از شراب آگاه نیستید. اگر مرا قدح زرین بود مرصّع به جوهر و در او سرکه باشد یا غیر شراب چیزی دیگر باشد، مرا آن به چه کار آید؟ کدوی کهنه شکسته که در او شراب باشد، به نزد من به از آن قدح و از صد چنان قدح.
این را عشقی و شوقی باید تا شراب را از قدح بشناسد.
فیه مافیه مولانا
یار، خوش چیزی است. زیرا که یار از خیال یار قوّت می گیرد و می بالد و حیات می گیرد. مجنون را خیال لیلی قوت می داد و غذا می شد. جاییکه خیال معشوق مجازی را این قوت و تأثیر باشد، یار حقیقی را چه عجب می داری؟ خیال او در صور و غیبت چه جای خیال است. آن خود جان حقیقت هاست، آن را خیال نگویند.
برچسبها: مولانا
دیدگاهتان را بنویسید