شمه ای از روزگار نو عروسان در قدیم
در قدیم دختران را تا قبل از ۱۵ سالگی شوهر میدادند و اگر دختری به مرز ۱۸ سالگی میرسید ترشیده بود و در ۲۰ سالگی میگفتند دختر که رسید به بیست باید به حالش گریست.
آن موقع ها که خانه ها بزرگ بود و اتاقهای متعدد داشت والدین اجازه نمیدادند که پسرشان به مستاجری رفته و دور از نظر و صلاحدید آنها زندگی جدید خود را آغاز کند, مگر بعد از سالها و بدنیا آمدن چند فرزند.
و اما هنگامی که دختر نوجوان را شوهر میدادند از فردای روز پاتختی عروسی و مراسم آن تمام شده و باید زیر نظر مادر شوهر و خواهر شوهر چادر به کمر بسته و مشغول خانه داری شود.
احترام به والدین شوهر از اجل واجبات بود و شوخی بردار نبود. نوعروس باید صبح زودتر از همه از خواب برخواسته نماز خوانده, آفتابه هر یک از اعضا خانواده شوهر را از سر حوض پر کرده دم در مبال بگذارد و بعد در آتش گردان ذغال انداخته و سماور را آتش کند و اسباب صبحانه مثل مربا و پنیر و کره و غیره آماده کند و مثل چائی دارچینی ها راه به راه چای شیرین و نیمه شیرین مطابق دستور بزرگترها گردانده و بعد از جمع کردن اسباب صبحانه و چاق کردن قلیان برای مادرشوهر مشغول رفت و روب و جارو و شست و شوی اتاقها و لباسها و حیاط و ایوان و هشتی و مبال شده و سپس سفارش ناهار ظهر را از مادر شوهر گرفته به مطبخ برود تا ظهر باز اسباب سفره را از مطبخ به داخل اتاق کشیده و بعد از ناهار چای داده و ظرفهای غذا را کنار حوض بشوید.
و در این میان هزار و یک کار خانه را انجام بدهد. از نمک کوبیدن که در قدیم بصورت سنگ از معادن نمک میامد و تا زردچوبه بو دادن و کوبیدن و آرد برنج درست کردن و لیموعمانی و گوشت کوبیدن و اگر تابستان بود گوشت قورمه درست کردن و سبزی خشک کردن و رب جوشاندن و آبغوره صاف کردن و پیاز و بادمجان برای زمستان خشک کردن و مربا پختن و سرکه درست کردن و آبلیمو کشیدن و
برای زمستان خاکه ذغال خریده و شسته و گولوله ذغال برای زیر کرسی درست کردن و در آفتاب خشک کردن و بار و بنشن پاک کردن و ذخیره کردن و انگور نخ کردن و در زیرزمین آویزان کردن.
گوجه خشک کردن و اگر زمستان بود یکسره کتری آب برای داغ کردن و دیزی آبگوشت به قلاب زیر کرسی آویزان کردن و آفتابه آب را ولرم کردن که مبادا کون پدر شوهر یا مادر شوهر یخ کند و منقل کرسی را راه به راه عوض کردن و لحاف کرسی را روزی صدبار چیدن و واچیدن و در وقت استراحت هم قالی و جوراب و شال و بلوز بافتن و لباس وصله کردن و گلدوزی و خیاطی و باضافه خرید بیرون و بچه داری و هزاران دستور ریز و درشت دیگر و آخر شب مثل مرده متحرک و جوجه بال و پربسته گیر شوهر افتادن.
سوای اینها اگر فلفل زردچوبه آبگوشت زیاد میشد تقصیر عروس بود و اگر آتش سر قلیان مادر شوهر سیاه میشد گناه از او بود که چرا خوب فوت نکرده اگر اوقات پدر شوهر آنروز خراب بود گناه عروس بوده که لابد صبح اول وقت توی صورت او نگاه کرده و بعد پاشو بیرون گذاشته.
اگر طفلی اسباب و اثاثیه زندگیش را جمع و جور میکرد سرکوفت میشد که گدازاده و ندید بدید است و اگر بیخیال میشد شلخته و بی لیاقت بود. اگر سر سفره با اشتها غذا میخورد شعر وقت خوردن قلچماقم یا علی موسی الرضا / وقت کار کردن چلاقم یا علی موسی الرضا را برایش میخواندند و اگر غذا خور نبود و لاغر بود میگفتند دختره تب لازمی و مریض است.
حرف عروسی و خواستگاری میشد سرکوفت میزدند که خودش را با جادو و جنبل به پسرشان انداخته است . اگر کس و کارش سر میزدند که میگفتند ننه و باباش آمدن جادو و جنبلاشون و نو و کهنه کنند و اگر نمی آمدند میگفتند دختره بی باعث و بانیه یکی و نداره از مرده و زنده اش خبر بگیره و از خدا میخواستن از سرشون بازش کنند .
اگه دیر حامله میشد و فرزند کم به دنیا میاورد میگفتند قاطر نروک است و بته نروک و ماچه عقیم است و اگر شیر به شیر میزائید به پسرشان میگفتند توی این سوراخ هر چی آب بریزی عقرب بیرون میاد.
بیچاره اگر به خودش میرسید و لباس و سر و بر را میاراست شعر نو دیده قبا دیده / بر بند قبا ریده را برایش خوانده و پررو و بی حیا بود و اگر ساده و بی آرایش بود میگفتند دده مطبخی است و کولی و شلخته.
خلاصه دختران اگر بدشانسی آورده و گیر خانواده ای ایراد گیر و بی انصاف میافتادند تا در خانه پدر و مادر شوهر بودند یک روز خوش نداشتند مگر پس از سالها کشیدن زحمت روزگار و زن گرفتن برادران کوچکتر شوهر شاید اجازه صادر میشد که خانه ای علاحده برای خود گرفته و جدا زندگی کنند….
نتیجه اینکه زنان امروزی در مقایسه با زمانی نه چندان دور در آسایش و نعمت هستند و بیچاره زنان قدیم جز برده ای بی جیره و مواجب نبودند…
تهران قدیم – جعفر شهری
دیدگاهتان را بنویسید